خست وزیر انگلیس در بحرین گفته است که «انگلیس آماده است با کشورهای عضو شورا برای عقب راندن اقدامات تهاجمی ایران درمنطقه همکاری کند».
وی همچنین گفته است که «ما باید همچنان به مقابله با دولتهایی که نفوذ آنها بیثباتی منطقه را مشتعل میکند ادامه دهیم؛ بنابراین میخواهم به شما اطمینان دهم که من به وضوح تهدیدی را که ایران متوجه منطقه خلیج [فارس] و در بُعدی وسیعتر، متوجه خاورمیانه میکند مشاهده میکنم ؛ما باید همراه یکدیگر تلاش کنیم تا اقدامات تهاجمی ایران در منطقه را به عقب برانیم».
این جایی که امروز نخست وزیر انگلستان گستاخانه،برخی حاکمان عربی را از ایران می ترساند و ایرانیان را تهدید می کند، بحرین نام دارد، استان چهارهم ایرانیان! استانی که در عین ساده لوحی شاه سابق ایران با خدعه و نیرنگ انگلستان از ایرانیان جدا شد و هویتی غیر ایرانی برایش ساختند و این روزها دشمن ایرانیانش کرده اند و مواضع ضد ایرانی شان را در تکه جدا شده از مام وطن، می سرایند.
بحرین قسمتی از سرزمین ایران، که در دوره انحطاط قاجاریه، دولت انگلستان از ضعف دولت مركزی استفاده كرد و به موجب قراردادهایی كه در سال های 1820 ، 1861 ، 1880 و 1892 با بحرین منعقد كرد، به تدریج بر نفوذ خود در آن سرزمین افزود و بعدها مدعی شد كه از زمان قرارداد 1820 دولت انگلستان شیخ بحرین را مستقل می شناخته است. دولت ایران نسبت به این امر معترض بود و حتی در نوامبر 1927 مساله بحرین را به جامعه ملل ارجاع كرد، ولی راه حلی در این مورد به دست نیامد. همچنین دولت ایران در سال 1957 بحرین را به عنوان استان چهاردهم ایران اعلام كرد و در 1958 نیز از شیخ سلمان بن احمد الخلیفه شیخ بحرین خواست كه وفاداری خود را به دولت ایران نشان دهد.
دولت ایران در مورد حاكمیت خود بر بحرین چنین استدلال می كرد؛ 1- بحرین هرگز كشوری كاملاً مستقل نبوده و حاكمیت ایران بر این جزیره چندین قرن ادامه داشته است، به استثنای دوره كوتاه 1507 - 6021 میلادی كه پرتغالی ها این جزیره را اشغال كردند. 2- ایران هرگز حاكمیت خود را بر بحرین به قدرت دیگری واگذاری نكرده و حاكم بحرین را به عنوان رئیس یك كشور به رسمیت نشناخته است. 3- ایران حمایت بریتانیا را از بحرین به عنوان مداخله در امور داخلی جزایر و در نتیجه در امور داخلی خود تلقی كرده است.
در دوران سلطنت محمدرضا شاه ، حداقل در دو برهه زمانی مسأله مالكیت و حاكمیت ایران بر بحرین به صورت حادتر مطرح شد. در اسفند 1329 در لایحه مربوط به ملی كردن صنعت نفت ایران كه برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد، "شركت نفت بحرین " نیز در طرح ملی شدن قرار داشت؛ چرا كه مجمع الجزایر بحرین بخشی از سرزمین ایران را تشكیل میداد بار دوم در آبان ماه 1336 هیأت وزیران با حضور شخص شاه لایحه ای را برای تقدیم به مجلس آماده كردند كه به وضوح نشان دهنده حق و ادعای مالكیت ایران به بحرین بود. در این لایحه كشور از نظر اداره سیاسی به چهارده استان تقسیم میشد كه بحرین استان چهاردهم را تشكیل میداد. بدین ترتیب، از دیدگاه ایران، منطقه بحرین از استان فارس جدا میشد و خود استان مستقلی را تشكیل میداد.
انگلستان پس از خروج از عدن (یمن جنوبی)،نیروهایش را به بحرین منتقل كرد و بدین ترتیب پس از عدن، مجمع الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد. مدتی بعد در ژانویه 1968 ،پس از اینكه انگلستان اعلام كرد كه نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد كرد، دولت ایران از این تصمیم استقبال كرد و اعلام كرد كه از حق حاكمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس، با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشكل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یك كشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشكیل شود، بویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی ،و ادعای مالكیت ایران بر بحرین آن را یك مشكل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین حل این مشكل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست.
عكسالعمل ایران نسبت به تشكیل این فدراسیون با شركت بحرین قابل پیش بینی بود؛ چرا كه بر خلاف موضعگیری همه كشورهای عرب، ایران با تشكیل چنین فدراسیونی مخالفت كرد.
اما شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یك مصاحبه مطبوعات در "دهلی نو" در تاریخ 4 ژانویه 1969 اعلام كرد كه "اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به كشورم [ایران] نباشند ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد كشید".
حدود نه ماه پس از مصاحبه دهلی نو، شاه در زمستان سال 1348 (اوایل 1970) مجددا در مصاحبهای خواستار حل مسأله بحرین از طریق كسب نظر مردم بحرین به طور رسمی به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیركل سازمان ملل (اوتانت ) در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایی رسید ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (9 اسفند 1348 ) رسما مساعی جمیله دبیركل سازمان ملل را برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یك نماینده ویژه خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.
انگلستان در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیركل سازمان ملل اعلام كرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام كرد "كه او مساعی جمیله خود را تأخیر انجام خواهد داد ". پیرو آن، او شخص "ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی " (دیپلمات ایتالیایی ) معاون دبیركل و مدیر كل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در كسب آراءمردم بحرین منصوب كرد. ضمنا وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهاییاش در مورد حل مسأله بحرین، اختیار تام گرفت.
نماینده ویژه دبیركل در امور بحرین، در رأس یك هیأت پنج نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 به نظر خواهی گزینشی و گفتگو با گروههای منتخب سیاسی– اجتماعی بحرین پرداخت. ذكر این نكته ضروری است كه برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آراء عمومی از طریق (رفراندوم ) یا انتخابات عمومی، این امر صحت ندارد، بلكه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت. پس از نظرخواهی از مردم بحرین، گیچیاردی دادهها و نتایج كسب شده را در گزارشی به دبیركل تسلیم كرد تا بر اساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود. در گزارش مذكور آمده بود: هیأت اعزامی دریافتند كه مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند، هیچ گونه تلخكامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود كه "ادعای [مالكیت] ایران [بر بحرین] یكباره و برای همیشه كنار رود ".
رئیس هیأت اعزامی گزارش خود را با این نتیجه گیری به پایان رسانده بود كسب نظر و مشورتهای وی در بحرین "او را متقاعد كرده است كه اكثریت تام مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یك شورا كاملا مستقل و دارای حق حاكمیت و آزاد برای ایجاد روابطشان با سایر كشورها میباشند". گزارش یاد شده از سوی دبیر كل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جداییآن از خاك ایران در تاریخ 30 آوریل 1970 مورد تأیید و تصویب قرار داد.
این قطعنامه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 با 187 رأی مثبت و چهار رای منفی (از كل 101 نماینده حاضر ) به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آراء (60 رأی كل نمایندگان ) تصویب كرد نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشكپور رهبری میشدند.
حاكم بحرین برای اولین بار در آذرماه 1349 (دسامبر 1970) از ایران بازدید كرد و موافقتنامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید.
نتیجه گیری اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ 14 اوت 1971 منتشر شد. دولت ایران تنها یك ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت. یك روز بعد (15 اوت )، بحرین و انگلستان یك قرار داد دوستی با هدف (مشورت ) در مواقع ضروری با یكدیگر امضا كردند! بدین ترتیب، مسأله بحرین پس از یك و نیم قرن منازعه و كشمكش به نقطه حل رسید دلیل آن نیز از نظر سیاسی، سازش و توافق پنهانی انجام شده بین ایران و قدرتهای غربی بر سر نقش آتی ایران در منطقه خلیج فارس و اعطای امتیاز به ایران درباره یك مسأله دیگر ارضی كشور یعنی جزایر سه گانه بود. در واقع باید گفت بحرین قربانی یك بده و بستان سیاسی شد و آخرین بخش جدا شده از خاك ایران در دوران معاصر بود.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ایران ، سیاسی ، ،
برچسبها: